مسأله جبر و اختیار یکی از اساسیترین مسائلی است که از دیرباز مورد تأمل و اندیشهورزی فیلسفوان و اندیشمندان جوامع بشری بوده است. در پاسخ به این پرسش و مسأله بنیادین، سه موضع عمده وجود دارد. برخی به مسلک جبر گراییدهاند، برخی معتقد شدهاند که انسان آزادی مطلق دارد و برخی نیز کوشیدهاند راه میانه را برگزینند و تصویری معقول از آزادی و اختیار آدمیان به دست دهند. دو مفهوم علم مطلق خداوند و اختیار انسان معمولاً ناسازگار دانسته شدهاند و یکی از استدلالهای جبرگرایان توسل به مفهوم علم خداوند بوده است. خصوصیات مورد اتفاق علم خداوند عبارتاند از: اطلاق، تعلق به جزئیات و خطاناپذیری. اختیار در فلسفه غرب چند معنا دارد. گاه توان انتخاب یکی از دو یا چند امر بدیل دانسته میشود و گاه انجام دادن عمل بر طبق خواست فاعل. گاهی هم عملی اختیاری دانسته میشود که از محرکهای درونی سرچشمه بگیرد. در معنای دیگر، اختیار انجام دادن کاری است که باید آن را انجام داد. در فلسفه اسلامی، فعل اختیاری به «فعل مسبوق به علم و اراده فاعل» تعریف میشود. مفهوم اختیار ربط وثیقی با معنای اراده دارد و اراده نیز حالتی غیر از شوق است. در تاریخ اسلام اشاعره اصلیترین مدافعان جبرگراییاند. یکی از استدلالهای آنان این است که همه افعال آدمیان مطابق تقدیر الهی انجام میشود و آدمی در آن استقلالی ندارد. معتزله نیز دلایلی علیه این ادعا اقامه کردهاند. فخررازی و دیگران به این دلایل پاسخ گفتهاند. خواجه طوسی به اشکال ناسازگاری علم پیشین با اختیار انسان، با اصل «تابعیت علم از معلوم» پاسخ میدهد. میرداماد این پاسخ را نقد میکند و خود پاسخی تازه ارائه میدهد. همین پاسخ مبنای پاسخ نهایی حکمت متعالیه به مسأله ناسازگاری علم الهی با اختیار انسان است. براین اساس، ضرورت وقوع فعل آدمی بر مبنای علم الهی درست است، اما قدرت و اختیار آدمی نیز در جمله علل و اسباب وقوع فعل قرار دارد. پیروان مکتب حکمت متعالیه نیز همین پاسخ را پسندیده و پی گرفتهاند.
در فلسفه و کلام غرب، مسأله با ارسطو و صدق قضایای استقبالی آغاز میشود. سنت آگوستین نیز به مسأله ناسازگاری علم الهی با اختیار انسان پرداخته است. پاسخ آگوستین شباهت فراوانی به راه حل برگزیده حکمت متعالیه اسلامی دارد. دمولینا، توماس آکویناس و لایبنیتس هم کوشیدهاند پاسخهایی به این مسأله بدهند. جاناتان ادواردز و نلسون بایک بهترتیب دو روایت کلاسیک و مدرن از برهان ناسازگاری علم الهی با اختیار انسان را ارائه کردهاند.
موقعیت فعلی بحث ناسازگاری علم الهی با اختیار انسان بسیار پیچیده و بحثانگیز است. در این وضعیت مسائل دشوار و عمیقی بهمیان آمدهاند. نسبت خداوند با زمان و معنای ازلیت و ابدیت او، کیفیت تعلق علم خداوند به حوادث جزئی و وقایع زمانمند، سازگاری غیرزمانی بودن ذات الهی با علم پیشین او، امکان صدق قضایا در زمان خاص و ملاک صدق قضایای ممکنه استقبالی، بخشی از این مسائل بهشمار میآیند. بررسی و مقایسه این مسائل با اصول و مبانی اسلامی کاری دشوار اما لازم و بایسته است. فیلسوفان مسلمان در آثار خویش بسیار از این مسائل را مورد تدقیق قرار داده و درباب آنها سخن گفتهاند. نتیجه چنین پژوهشی این است که آموزه ادیان الهی درباره همهدان بودن خداوند با این دریافت عمومی که آدمی موجودی مختار و از آزادی (فلسفی) بهرهمند است، سازگاری دارد و چنین نیست که سرنوشت انسان که با قلم تقدیر در ازل نگاشته شده، آزادی او را محدود و اختیارش را سلب کند. پهنه عالم جولانگاه سیطره و حاکمیت قضا و قدر الهی است، اما در حوزه کردار آدمیان، تقدیر و سرنوشت با اختیار آدمی بهطرز پیچیدهای پیوند میخورد و از آشتی و همخوانی این دو، یکی از شگفتیهای آفرینش الهی به ظهور میرسد. آنچه در لوح تقدیر آدمی مکتوب شده این است که او آزادانه راه خویش را برگزیند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.