پژوهش درباب فلسفة دین، همواره از تعریف دین آغاز میشود. برای این تعریف، نخست باید روششناسی منقحی برای تعریفپذیری دین ارائه کرد. در این روششناسی باید ضرورت تعریف دین، هدف تعریف، شرایط منطقی و عوامل رخنه و خلل در آن، موانع تعریفپذیری دین و طبقهبندی معارف دین، مطرح شود. تنها پس از بهدست دادن اصول و معیارهایی منقح در این باب، میتوان دربارة تعاریف دین سخن گفت. نخستین گام در تعریف دین، بررسی عناصر مشترک ادیان و استنباط تعریف دین از آن است. این تعریف عام، دین را اعتقاد به ماورای طبیعت، هدفداری خلقت و اخلاقی بودن هستی میداند. تعاریف استون، دکتر شریعتی، گیسلر، از جملة این تعاریف عام و فراگیر شمرده میشوند. اما برخی دیگر از تعاریف دین، ماهیتگرایانهاند. تعاریف اسپنسر، مولر، بونهافر، هرلاک الیس، اسپنگلر، شاکول، تایلر، هولباخ، سانتیانا، اتو، کاسیرر، سارتر و دیویی، از این جلمهاند که هریک نیازمند نقد و بررسی جدیاند. رهیافتهای روانشناختی و جامعهشناختی نیز در دینپژوهی معاصر نقشی اساسی دارند. این دو رهیافت به تعریف دین نیز پرداختهاند. بررسی و نقد تعاریف ویلیام جیمز، فروید، یونگ و شلایرماخر، ساموئل کینگ، کارل بارت، فرایز، و کوفمان، در زمرة این تعریفها جای میگیرند.
پارهای از تعاریف دین نیز غایتگرایانه و اخلاقگرایانهاند. کارل بارت، ریشل، پل تیلیخ، و ترولش در حیطة نخست و کانت، وایتهد و پل جانسون در حیطة دوم به تعریف دین پرداختهاند.
بحث مهم دیگر در فلسفة دین، قلمرو دین است. در این مبحث، نخست باید به علت نیازمندی به دین پرداخت و سر این نیاز بشر را آشکار کرد. پس از آن، پژوهش در قلمرو فقه، بهمعنای فقه اکبر، راز و شیوة ارتباط انسان با خویشتن، هستی، و همنوع را نشان میدهد و تصویری از قلمرو دین را ارائه میکند.
سومین بحث اساسی در عرصة دین، پرداختن به مفهوم سکولاریسم، و بررسی و تحلیل آن است. این مفهوم که از غرب سربرآورده است، امروزه رقیب جدی دین در عرصههای اجتماعی شمرده میشود. سکولاریسم را نخست باید تعریف کرد و سپس علل گرایش به آن را واکاوید. در این عرصه، توجه به علل و زمینههای بروز تفکر سکولاریسم در غرب، راهگشا و اساسی است. آنگاه میتوان به آثار و پیامدهای سکولاریسم در ابعاد گوناگن شخصیت و حیات انسانی پرداخت. ارائة مختصات سکولاریسم این آثار را آشکارتر میکند. در همین زمینه، دیدگاه اسلام درباب سکولاریسم، اندیشة سیاسی اسلام، بررسی شئون دنیوی دین و توجه به مبانی دینی، مفهوم سکولاریسم را با سنجههای دینی به نقد میکشد. از پس این بحث، ارتباط حکومت و سیاست با احکام اهلی معلوم میشود.
چهارمین مبحث بنیادین در حوزة فلسفة دین، مفهوم علم و دین است. علم و دین و فلسفه، رابطهای با حیات معقول آدمی برقرار میکنند که شناخت این رابطه، هم معنای آنها و هم حیات معقول را آشکارتر میسازد. تعریف علم و بیان ویژگیهای آن، پژوهش در مفهوم ثبات و تحول در دو حوزة علم و دین، و رابطة علم و فلسفه با ماورای طبیعت، تعریف، حدود و قلمرو دو گسترة علم و دین را وامینماید. در بحث ترابط علم و دین میسزد که دیدگاههای فلسفی دانشمندان دربارة «واقعیت فینفسه» بررسی شود و از دل آن، معنای «واقع» و نگاه علم و دین به آن بیرون آید. این توجه فلسفی اشتراک و تمایز این دو مفهوم را پدیدار میسازد. از عمق همین توجه فیلسوفانه است که محدودیتهای علم در شناخت واقعیتها، خود را به پژوهشگر نشان میدهند. عظمت و ضرورت علم انکارناپذیر است، اما اثبات محدودیت های آن نیز دشوار نیست.
پلورالیزم یا کثرتگرایی دینی، مبحثی جدالبرانگیز در قلمرو فلسفة دین است. با نقد و بررسی این مفهوم و بازگویی معانی و پیامدهای آن، میتوان مطمئن بود که مهمترین بنیادهای فلسفة دین معاصر پژوهیده شدهاند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.