تا موتور استارت خورد. با مشت با صورت تیمسار کوبیدم. روی زمین افتاد. پاسبان دستپاچه به طرفم آمد. با لگد به شکمش زدم و او را هم روی زمین انداختم. بچه ها پریدند روی موتور. جلو نشستم و گاز موتور را گرفتم. به طرف میدان فردوسی میرفتم که ماشینهای شهربانی آژیرکشان دنبالمان افتادند. میدان را از دست چپ دور زدم. ماشینهایی که میدان را دور میزدند و از روبه رو می آمدند، دست گذاشتند روی بوق و چراغ زدند. پیچیدم توی فرعی. ماشینهای شهربانی هنوز دنبالمان میآمدندو
پسر آسید مصطفی( خاطرات سید مجتبی عبداللهی ) اثر:ساسان ناطق
ناشر : سایر ناشراندسته: سایر ناشران
موجودی:
ناموجود
450,000 ریال
در انبار موجود نمی باشد
قطع | |
---|---|
نوبت چاپ | |
تعداد صفحات | |
شابک |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.