توضیحات
مکتب سلوک یا رفتار، قواعد حاکم بر رفتار و یادگیری حیوانات را اساس یادگیری انسان قرار میدهد. در این مکتب، یادگیری امری مکانیکی تلقی میشود و تمرین و تکرار، شرط آن است، اسکینر پاداش یا تقویت را عامل اساسی یادگیری میشمارد. اما این یادگیری، سطحی است و با آن یادگیری که از طریق فهم و بصیرت و بر محور تفکر انجام میشود، قابل تلفیق نیست. درباره ماهیت تفکر نیز نظریات گوناگونی ابراز شده است. تفکر توجه به امور خارج از حواس، درک، تفسیر زبان طبیعت، درک ارتباط گذشته و حال و آینده، طراحی منطقی، سنجش، پیشبینی و محاسبه است. برخی تفکر را فرایندی زیستی و بیولوژیک میدانند و آن را سازماندهی اطلاعات میشمارند. اما این تنها یک بعد موضوع است. آنچه در فرایند تفکر انتقادی رخ میدهد، فرایند حل مساله است. بنابراین، ماهیت تفکر را باید از طریق ماهیت حل مساله شناخت. در فرایند حل مسأله، خود فرد پس از گردآوری اطلاعات، روابط آنها را میسنجد، درک میکند و با تفکر آنها را سامان و نظم میدهد و به نتیجه میرسد. مواجهه با مسأله، آشکار شدن آن، تدوین فرضیه و انتخاب بهترین فرضیه مراحل اساسی تفکر بهشمار میآیند. استاین چهارده ویژگی برای افراد خلاق و آفریننده برمیشمارد. اما مهمترین ویژگی تفکر خلاق، تفکر واگراست. روش حل مسأله همان روش علمی است که اندیشمندان در حل مسأله بهکار میبرند. جان دیویی پنج قدم یا مرحله را در فرایند تفکر متمایز میسازد: مشکل احساس شده؛ جایگاه و تعریف مشکل؛ پیشنهاد راه حل احتمالی با روشن ساختن مدلولات یا اشارات پیشنهاد از طریق استدلال یا استنتاج؛ بررسی و آزمایش بیشتر بهمنظور پذیرش یا رد پیشنهاد. انسان در زندگی شخصی و حیات اجتماعی با موقعیت مسألهدار برخورد میکند، اما حضور این موقعیت همواره آشکار نیست. در زمینه شخصیت مسأله، سؤالهایی اساسی مطرح میشود که پاسخ به آنها نیز مستلزم نقادی و نوآوری است. گردآوری اطلاعات، بررسی زمینه مسأله و تهیه خلاصه مدارک، حل مسأله را آسانتر میکند. جمعآوری اطلاعات نیز میتواند از این منابع صورت گیرد: تجربیات شخصی، تجربیات دیگران، مشاهده، آزمایش، قدرت تخیل. اما مهمترین مرحله تحقیق، تدوین فرضیه یا تئوری است. درتئوری هم مشاهده و هم توصیف، مقایسه، استنتاج، آزمایش و بررسی بهکار میآیند. معرفت امری ذهنی است و تئوری در اصطلاح علمی، توضیحی است که عالم در برخورد با پدیدهها بهوجود میآورد. هماهنگی با امور خارجی و توضیح آنها، هماهنگی با دیگر فرضیهها، ساده بودن، بارور بودن و قابلیت بررسی، شش ویژگی یک فرضیه است. تفکر انتقادی فرایندی است که هم جنبه عاطفی دارد و هم جنبه عقلانی. یک متفکر زبان و فکر را تحلیل میکند، انتقاد و ارزیابی دارد و ترکیب یا وحدت دادن به اندیشهها، بررسی ارزشها و سیر عقلانی از فعالیتهای خاص اوست. چنین ذهنی ویژگیهایی خاص دارد. تردید منطقی، کنجکاوی شدید، فهم عمیق، دید وسیع، سعه صدر، ترقیطلبی، فروتنی و وحدت رویه از جمله آن ویژگیها شمرده میشوند. ذهن فلسفی یا همان طرز تفکر صحیح علمی، ابعادی دارد که جامعیت، تعمق و قابلیت انعطاف برجستهترین آنهاست. مشاهده امور خاص با توجه به ارتباط آنها به یک زمینه وسیع، ارتباط دادن مسائل حاضر به اهداف دور، به کار بردن قوه تعمیم و توجه به جنبههای نظری، ابعاد گوناگون جامعیت شمرده میشوند. اما تعمق این است که آنچه را دیگران بدیهی میپندارند، قابل پرسش بدانیم، امور اساسی هر موقعیت را کشف کنیم، جنبههای اشارهوار و تلویحی موقعیت را دریابیم و قضاوت و حکم را با روش فرضیهای ـ قیاسی استوار سازیم. رها ساختن خود از جمود روانی، ارزشسنجی افکار بدون توجه به منبع آنها، توجه به مسائل مورد بحث از جهات متعدد و پذیرفتن نظریهها یا قضاوتهای موقتی و شرطی و علاقهمندی به اخذ تصمیم در مواقع مبهم، جنبههای گوناگون قابلیت انعطاف دانستن یک ذهن فلسفی است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.