توضیحات
حقوق بینالملل، عبارت است از «مجموعه قواعد حقوقی حاکم و الزامآور بر روابط بین کشورها و دیگر اعضای جامعه بینالملل». اخلاق نیز مجموع قواعدی است که رعایت آنها بر ای نیکوکاری و رسیدن به کمال لازم است. حقوق و اخلاق از جهات مختلف، از جمله هدف، ضمانت اجرا، پاداش و کیفر، منبع و قلمرو، تفاوت دارند، اما این تمایز، مانع از ارتباط ژرف آنها نمیشود. هر نظام حقوقی در کنار خود نظامی اخلاقی دارد که همگام با آن حرکت میکند. در ادبیات حقوقی از تعبیر «اخلاق حسنه» استفاده میشود و گاه آن را یکی از منابع نظم عمومی میشمارند. البته اخلاق حسنه چهره خاصی از نظم عمومی است؛ یعنی امکان دارد قراردادی که با نظم عمومی در تعارض است، از نظر اخلاقی ناپسند بهنظر نیاید. برخی از فیلسوفان حقوق با وجود ارتباط بین حقوق و اخلاق مخالفند. تومازیوس، کانت و مور از این دستهاند. هانس کلن نیز در نظریه «تصفیه علم حقوق» بر آن است که باید دانش حقوق را از عناصر غیرحقوقی پالایش کرد. اما پارهای دیگر از حقوقدانان بر ارتباط نزدیک حقوق و اخلاق پای فشردهاند.
ریپر سرآمد این گروه از اندیشمندان بهشمار میآید. در هر حال، در حوزه عمل، اخلاق بر برخی از قواعد حقوق اثر مینهد. برخی از قواعد حقوق مدنی که مبتنی بر اخلاق است یا اخلاق در شکلگیری آن نقش اساسی ایفا میکند، عبارتند از: ضرورت مشروعیت جهت معامله، جلوگیری از استفاده بدون جهت یا دارا شدن غیرعادلانه، اداره عادلانه مال غیر و روابط اخلاقی در خانواده. هریک از این مباحث بر بنیادهای نظری اخلاقی بنا نهاده شده است. در مبحث مطالعه حقوق جزا و جرمشناسی هم اخلاق نقشی آشکار دارد و اهداف حقوق جزا، اصلاح مجرمان، ضرورت قوانین کیفری و مسئولیت اخلاقی، از نمودهای تأثیر اخلاق بر حقوق است. گذشته از آموزههای حقوقی، در تصمیمات قضایی و آرای دادگاهها نیز «نفوذ اخلاق در حقوق» مورد پذیرش قرار گرفته است. براین اساس، دولت حافظ امور اخلاقی است، تعلیمات و آموزشهای غلط غیرقانونی شمرده میشود و مثلاً آزار حیوانات از موارد نقض اخلاقیات و نیازمند اعمال قوانینی ویژه خواهد بود. نقش اخلاق در حقوق بینالملل نیز بنیادین است. برخی از حقوقدانان بر این باورند که حقوق بینالملل، مجموعهای از قواعد اخلاقی الزامآور است. توجه به آموزههای اسپینوزا و جان آستین در این عرصه راهگشاست. در اندیشه گروسیوس، حقوقدان بزرگ هلندی نیز اخلاق نقش برجستهای دارد. میتوان گفت که اخلاق بینالملل، کلید فهم وظایفی است که بهوسیله حقوق بینالملل انجام میشود. از اینرو، اخلاق بینالمللی را مجموعه قواعدی دانستهاند که وجدان بشر به آن تمایل دارد و اخلاق بر دولتها واجب میسازد که بدون هرگونه الزام قانونی بدان عمل نمایند. در عرصه حقوق بینالملل، اخلاق از کهنترین منابع قدرت الزام قانون بهشمار میآید. حقوق بینالملل اسلامی نیز بر دو اصل عدالت و اخلاق استوار است. سه اصل مهم در حقوق اسلامی و نیز حقوق بینالملل بهگونه خاص وجود دارد که عبارتند از: رعایت موازین اخلاقی در روابط فردی و اجتماعی، رعایت فضیلتهای اخلاقی در هدف و وسیله، و ارتباط اخلاق با تقوای الهی. در معاهدات بینالمللی، اصیل و بیعیب بودن اراده و ضرورت عدم مغایرت معاهده با اخلاق حسنه، از مبانی اخلاقی الزام معاهدات بینالمللی بهشمار میآیند. قواعد آمره بینالمللی نیز بر مبانی اخلاقی ویژهای استوارند. لزوم اجرای با حسن نیت معاهدات نیز از مسائل مسلّم دو علم اخلاق و حقوق محسوب میشوند. در تصمیمات قضایی و پروتکلهای بینالمللی نیز اخلاق نقشی ویژه دارد. حقوق بشردوستانه در زمان جنگ (اصول تمایز و تناسب)، تحدید تسلیحات، رفتار با دشمن در هنگام جنگ و رفتار با اسیران جنگی، همه بر پایهای اخلاقی بنیاد شدهاند. حقوق اسلامی نیز در این عرصه آموزههای فراوان دارد. نکته دیگر این است که از اهداف عمده حقوق، بهویژه حقوق بینالملل، پاسداری و پیشبرد صلح و فرونشاندن اختلافها و تعدیل منافع معارض و مغایر شمرده میشوند که همه اهدافی اخلاقی بهشمار میآیند. منشور ملل متحد نیز به عدالت، صلح و امنیت بهمثابه هدفی اخلاقی مینگرد. در حقوق بینالملل اسلام، آنچه بیشتر مورد توجه قرار گرفته، اصل عدالت است. برخی از غربیان در صلحطلبی و امنیتخواهی نگرش اسلامی خدشه وارد کردهاند، اما مفسران و محققان اسلام نشان دادهاند که روح اسلام، صلح، عدالت و آرامش است. اصل همزیستی مسالمتآمیز، نخستین اصل حقوقی در روابط بینالملل اسلامی است. حس بشردوستی و همکاری بینالملل هم از تجلیات اخلاق شمرده میشود و برخی آن را هدف نخستین حقوق و روابط بینالملل دانستهاند. در عرصه روابط دیپلماتیک نیز اخلاق میتواند نقشی مهم داشته باشد. این واقعیت امروزه روشن است که جامعه بینالمللی آینده، نیاز وافر به ارزشهای متعالی اخلاق دارد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.