توضیحات
ریشه مسأله مکاشفه همانند اکثر مسائل دیگر عرفانی یا کلامی به قرآن و تفسیر آیات آن بازمیگردد. در قرآن کریم به آیاتی برمیخوریم که در آنها سخن از «رؤیت خدا» مطرح است. مسأله رؤیت خدا در ادیان دیگر نیز پیشینه دارد و در اسلام، احادیثی نیز به این موضوع اختصاص یافته است. فرق گوناگون نیز درباب این مسأله سخن گفتهاند. معتزله و جهمیه به انکار رؤیت خدا پرداختهاند و حنابله، اهل حدیث و اشاعره آن را روا دانستهاند. عارفان و صوفیان درباب این موضوع سخن فراوان گفتهاند و نکاتی بدیع و تازه آوردهاند. در شاخههای دوازدهگانه دینپژوهی مدرن نیز مسأله تجربه دینی و عرفانی مطرح است و در این حوزهها چهار بعد روانشناختی، پدیدارشناختی، معرفتشناختی و فلسفی دارد. جهان غرب در سه محدوده وحی، دین و ایمان، نگاهی تجربی یافته است. ظهور مکتب رمانتیک، نقادی کتاب مقدس، فلسفه کانت، تعارض علم و دین و مخالفت با الهیات طبیعی، از عوامل ظهور تجربهگرایی دینی در مغربزمین بهشمار میآیند. اگر دو مسأله مکاشفه و تجربه عرفانی را از نظر تاریخی، عوامل پیدایش و حوزه و قلمرو مقایسه کنیم، آنها را متفاوت و متمایز مییابیم. ابهام مفهومی مکاشفه را میتوان با روش ایضاح درونی برطرف ساخت و آن را از دیدگاه تصوف و عرفان شناخت. همچنین لازم است بدانیم که مکاشفه هم بار معنایی دارد و هم بار ارزشی. در متون عرفانی نیز واژگانی هستند که مستقیم یا غیرمستقیم بر مفهوم مکاشفه دلالت میکنند. بررسی تعاریف مکاشفه از زبان ابونصر سراج و خواجه عبدالله انصاری گرفته تا تعریف سیدحیدر آملی و امام خمینی(ره) ما را با مفهوم عمیق مکاشفه عرفانی آشنا میکند. رفع حجاب، مراتب و درجات مکاشفه، حالات هفتگانه آن، معرفتزا و وهبی بودن آن، عصمت کشفی، برتری بر عقل، طمع طبیعی، توصیفناپذیر و بیقوه بودن مکاشفه، همه از مباحث ژرف این تعاریف محسوب میشوند. مکاشفه مبتنی بر سلسلهای از پیشفرضهای مکاشفه بهشمارند. اگر جهان را ذومراتب ندانیم و انسان را تکساحتی فرض کنیم و انسان و عالم را تماماً بیحجاب و عریان بپنداریم و به تجلیات الهی و مراتب آن اعتقادی نورزیم، مکاشفه یکسره معنا و جایگاه خود را از دست خواهد داد. در بحث از تجربه دینی و عرفانی نیز باید به همین سیاق، به تعاریف پرداخت تا ضمن آشنایی با معرفتشناسی عرفانِ مسیحیت، زمینه لازم برای تطبیق و بررسی فراهم آید. سه مفهوم تجربه، دینی بودن و عرفانی بودن در فرهنگ غرب، تعاریف ویژهای دارند. برخی در یک طبقهبندی، تجارب دینی را به شش دسته تجارب تفسیری، شبهحسی، وحیانی، احیاگر، مینوی و عرفانی تقسیم کردهاند. سویینبرن تقسیمبندی دیگری در این زمینه دارد. ویلیام جیمز نیز بهطور مبسوط درباره تجارب عرفانی و دینی بحث کرده است. توصیفناپذیری، خصیصه معرفتی، زودگذری و حالت پذیرش از نشانههای حالات عرفانی در دیدگاه ویلیام جیمز بهشمار میآیند. شرح تفصیلی دیدگاههای استیس و پایک، ما را با مباحث تجربه دینی و عرفانی در غرب آشناتر میسازد. از دیگر مسائل مهم فلسفه دین، رابطه تجربه دینی و باور دینی یا اعتقاد به خداوند است. پس از پژوهش در موارد فوق، پرسشهایی نیز درباره ملاکهای تجربه دینی ـ عرفانی و مکاشفه مطرح میشود. پرسش از صحت و سقم آنها نیز بحث دیگری است. در این میان، ترابط میان تجربه و تفسیر، جایگاهی ویژه دارد. این مسأله از پیشفرضهای مهم مسائل تجربهگروی دینی است. توصیف متافیزیکی، معرفتشناختی و پدیدارشناختی تجربه نیز مبحثی درخور تأمل است. طرح دیدگاههای استیس و نیز نظریه ساختی کاتس، مفهوم تجارب عرفانی و نقش تفسیر را در آن آشکار میکند. از دیگر مسائل مهمی که درباره کشف عرفانی و تجربه درونی مطرح میشود، مسأله وحی است. بررسی وحی در نگاه غرب و اسلام و نیز شناخت دیدگاه عارفان درباب وحی، امری ناگزیر است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.